يادنامهاي از شهيد عزيز جابر جمالزاده
نام پدر: فضلالله محل و تاريخ تولد: استهبان 1347
سن: 20 سال تحصيلات: سوم راهنمايي
شغل: سرباز وضعيت تاهل: مجرّد
ارگان اعزام كننده:ژاندارمري تاريخ شهادت: 21/4/67
محل شهادت: زبيدات محل دفن: استهبان
بايد سفر كرد به آن سوي بغضهاي شكستهي غروب و از ديروزهاي خونين ايران و لحظههاي ماندگار آن طرحي دگر زد …
در برگريزان پاييز سال 1347 وجود «جابر» چون گل خورشيد جوانه زد و شهر، آغوش خود را مهربانانه بر اين رزمندهي كوچكسال گشود. روزهاي كودكي و نوجواني او در سايهسار الطاف بيكران حق سپري شد و موجهاي پرتلاطم روزگار از او جواني فهميده و باوقار ساخت. گرچه تحصيلات خود را تا سال سوم راهنمايي ادامه داد، اما درك و شعور و عشق و معرفتش نسبت به معبود لايتناهي روز به روز وسعت مييافت. آن گونه كه مادرش ميگويد: «او از اخلاق بسيار خوبي برخوردار بود. به كوچك و بزرگ احترام ميگذاشت. اكثر مواقع نماز را با جماعت ميخواند. هرگاه پس از كارهاي بيرون با خستگي تمام به خانه ميآمد، تا نمازش را نميخواند، غذا نميخورد.»
در روزهايي كه ايران سرشار از روح عاشقان خداجويي بود كه براي دفاع از ميهن، در برابر بيگانگان سينه سپر كرده بودند، جابر خود را براي رفتن به خدمت سربازي آماده كرد. هنگامي كه او راهي جبهههاي خون و حماسه ميشد، ايران اسلامي نيز كه تني خسته و رنجور از آن همه جنگ و ويراني داشت، به روزهاي پاياني خود نزديكميشد.
وي پس از طي كردن آموزشهاي لازم دفاعي، قدم به سرزمين هميشه سرفراز «خوزستان» نهاد و سپس راهي ديار «سومار» شد. گرچه در اين زمان قطعنامهي 598 سازمان ملل از طرف ايران پذيرفته شده بود، اما دشمن حقير و زبون، به مرزهاي ايران حملهور شد. در اين هنگام، جابر جوانمردانه در برابر هجوم مجدد دشمن بعثي ايستادگي كرد و او كه لايق و سزاوار شهادت بود، به فيض عظماي شهادت نايل آمد و سفر روحاني خود را به بيكرانههاي آسمان آغاز كرد.