يادنامهاي از شهيد عزيز كريم هاشمپور
نام پدر: هاشم محل و تاريخ تولد: استهبان 1343
سن: 24 سال تحصيلات: ديپلم
شغل: نظامي وضعيت تاهل: مجرّد
ارگان اعزام كننده: ارتش تاريخ اولين اعزام: 10/10/63
حضور در جبهه: 1196 روز مسؤوليت: فرماندهي دسته
محلوتاريخ شهادت:پنجوين21/1/79 محل دفن: استهبان
گلهاي زيباي شقايق، يادآور شهيداني است كه با خون سرخ خويش تنديس عاشقي را طراحي كردهاند و به آزادگان جهان هديه نمودهاند.
در يك روز با طراوت بهار، خداوند كريم، به خانوادهاي مومن و با ايمان كودكي بخشيد كه از دورهاي سبز ميآمد تا در جاودانگي يك حماسهي پايدار هميشه ماندگار باشد. او «كريم» بود، هماني كه در پنج سالگي از نعمت پدر محروم گرديد و دستان كوچكش از مهر پدر تهي گشت. مادرش با درد و آه از او چنين ميگويد: «كريم به نماز جمعه و جماعت علاقهي زيادي داشت. هيچ وقت غيبت نكرد و از اين كار نفرت داشت. با افراد ناباب رابطهاي نداشت. در مراسم مرثيه و سوگواري امام حسين(ع) شركت ميكرد. بسيار دل رحيم و با سخاوت و كمرو و با شرم بود.»
روزهاي عشقآفرين و پرخاطرهي انقلاب با ايام تحصيل آن انقلابي همراه بود و اينگونه بود او به عنوان يكي از مردان آزاديطلب به صفوف به هم فشردهي مردم پيوند خورد و خشم ضد طاغوتي خود را در فريادهاي كوبنده به تصوير ميكشيد.
در هنگامهي خون و خطر كه جوانان ايران اسلامي پروازي چنين عاشقانه را به نمايش گذاشته بودند. كريم با ديگر مشتاقان كوي دوست بار سفر بست و به بهانهي جنگ تحميلي، رفت تا خود را از قفس دلتنگيهاي دنيا نجات دهد.
وقتي كه به چشمان مادر كريم بنگري، ميبيني كه كبوتر نگاهش به پرواز درآمده، به جايي كه فرزندش دلاورانه فرماندهي ميكرده و بيباك تا قلب دشمن ميتاخته است، به آن جا كه او دعاي كميل و زيارت عاشورا را عاشقانه زمزمه كرده بود. ميبيني كه چشمانش به افقهاي دوردست دوخته شده است، به آن جايي كه از عطر حضور كريم و همرزمانش لبريز است و همه به آراميِ خواب يك كبوتر آرميده و به عزّت ابدي دست يافتهاند.