يادنامهاي از شهيد عزيز چراغعلي نظريعليآبادي
نام پدر: حاجي محل و تاريخ تولد: عليآباد 1347
سن: 20 سال تحصيلات: سوم راهنمايي
شغل: پاسداروظيفه وضعيت تاهل: مجرّد
ارگان اعزام كننده: سپاه تاريخ اولين اعزام: 18/4/66
حضور در جبهه: 270 روز تاريخ شهادت: 19/1/67
محل شهادت: شلمچه محل دفن: رونيز
در خانهاي گلين و پر صداقت، كودكي تولد يافت كه الگويش موليالموحدين قرار گرفت تا چون چراغي روشن براي آينده باقي بماند. از همان كودكي آثار نجابت و وارستگي در چهرهاش موج ميزد. اگر چه با سختيها و مشكلات رشد كرد اما وجودش با زيور صبر و استقامت آراسته گشت و جواني گرديد مايهي افتخار خانواده.
تحصيلات خود را تا سال سوم راهنمايي ادامه داد و آن گاه در كار زراعت و دامداري به كمك پدر شتافت. وي با تلاش و زحمت بسيار روزگار ميگذراند، اما با اين همه، از حال فقرا و نيازمندان غافل نبود. دستان پينه بستهاش هميشه ستايشگر خداوند بود و شكر نعمتهاي او را به جاي ميآورد.
مادرش ميگويد: «او هميشه به طور پنهاني به افراد بيبضاعت كمك مينمود و در حد توانايي نيازهاي آنها را برآورده ميساخت، به گونهاي كه بعد از شهادتش از طريق ديگران ما متوجه اين موضوع شديم.»
«علي» در زندگي، فردي آرام و با صداقت بود كه به امر به معروف و نهي از منكر بسيار اهميّت ميداد، به امام خميني(ره) علاقهي زيادي داشت، عضو فعّال پايگاه مقاومت بود و همكاري زيادي با بسيج و سپاه داشت.
هنگامي كه ايران اسلامي مورد كينه و حسد بيگانگان و دشمنان واقع شده بود، براي خدمت سربازي آماده شد. پس از طي كردن دورههاي آموزش نظامي راهي جبهههاي خون و خطر شد و بعد از گذراندن نه ماه از خدمت سربازي، براي آخرين بار قصد «شلمچه» نمود و دل مشتاق و آرزومند خود را به سمت كربلاي ايران به پرواز درآورد.
او در نوزده فرودين ماه سال 1367 با تمام دوستان و آشنايان خداحافظي كرد و از خانهي كوچك و پرصداقتشان بيرون رفت و در تاريخ 27 فروردين ماه، در حاليكه جسدش بيجان و غرق در خون بود بر فراز دستهاي رنجآشناي روستاييان تا گلزار شهدا راهي شد.