يادنامهاي از شهيد عزيز صمد بارلو
نام پدر: عزيز محل و تاريخ تولد: ايج 1347
سن: 20 سال تحصيلات: دوم راهنمايي
شغل: سرباز وضعيت تاهل: مجرّد
ارگان اعزام كننده: سپاه تاريخ شهادت: 4/4/67
محل شهادت:جزيرهي مجنون محل دفن: ايج
چقدر قلم دلتنگ شهيدان ميشود اگر چند صباحي بر صفحات دفتر اشك حسرت نريزد و در مشقهاي شبانهاش از «صمد» و ديگر ياران خوب انقلاب يادي نكند.
صمد در خانهي مردي رنجآشنا، در روستاي «ايج» ديده به دنيا گشود و لحظههاي پرطراوت كودكي را در صفا و صميميت آنجا سپري نمود. روزهاي نوجواني او با مرگ پدرش رنگ خزان به خود گرفت و چهرهي بهارياش به زردي گراييد؛ اما با آغوش باز به استقبال آينده رفت و با تلاش و زحمت فراوان، با سختيها مقابله كرد.
وي تحصيلات خود را تا سال سوم راهنمايي ادامه داد و آنگاه در مغازه جوشكاري به كار مشغول گرديد. او كه خود طعم فقر و فاقه را چشيده بود در كمك و دستگيري ديگران كوشا بود. از مال و منال دنيا فقط قطعه زميني داشت كه بارها به خانواده سفارش كرده بود كه در هنگام گرفتاري و تنگدستي آن را بفروشند.
در روزهاي پرخاطرهي جنگ كه آسمان از زلال صداقت مردان مرد سيراب ميشد، وي نيز راهي جبهههاي نبرد گرديد تا براي ديدن ليلاي خود، «جزيرهي مجنون» را از پريشاني پر نمايد و سرگشتگيهاي خود را پايان دهد. روزهاي آخر جنگ تحميلي بود، اما او كه آرزويي جز شهادت نداشت مشتاقانه عميقترين زخمهاي شوق را پذيرفت و نُه سال پيكر پاكش در ديار غربت باقي ماند.
خانوادهاش ميگويند، صمد هميشه ميگفت: «بعد از شهادتم شكوفههاي بادام بر جنازهام بريزيد.» و سرانجام هنگامي كه با آن همه غربت و گمنامي در 28 ماه صفر به آغوش وطن بازگشت، شكوفههاي شاداب بادام كه حكايت از سرنوشت زيباي او داشتند، بدرقهي راهش شدند تا گلي ديگر، زينتبخش بوستان هميشه سبز شهادت باشد.