يادنامهاي از شهيد عزيز عليرضا باقري
نام پدر: ابراهيم محل و تاريخ تولد: استهبان 1343
سن: 19 سال تحصيلات: پنجم ابتدايي
شغل: سرباز وضعيت تاهل: مجرّد
ارگان اعزام كننده:ژاندارمري تاريخ اولين اعزام: 23/11/60
دفعات اعزام: سه بار تاريخ شهادت: 7/10/62
محل شهادت: كردستان محل دفن: استهبان
در عيد قربان سال 1343، در لحظهاي به پاكي سپيدهدمان، «عليرضا» ديده بر جهان فاني گشود تا عليگونه زندگي كند و در دامان پاك مادرش اخلاص، تقوا، شهامت و ايثار را فرا گيرد. دوران طفوليت و كودكي را با مشقّتها و بيماريهاي زياد به سرآورد و در هفت سالگي همپاي كودكان به مدرسه رفت. پس از پايان مقطع ابتدايي، مدرسه را رها كرد و به كارهاي مختلفي چون مكانيكي، جوشكاري، رانندگي و كارگري روي آورد. وي جواني بااخلاص، مومن، كمحرف و پركار بود. كمتر عصباني ميشد و بيشتر با ديگران خوشخلقي و خوشرفتاري مينمود.
با اوجگيري انقلاب اسلامي به صف مشتاقان آزادي پيوست و به مخالفت عليه حكومت رژيم پرداخت. او در اين راه نه تنها خود ميرفت بلكه خانواده و دوستان را نيز بدين كار تشويق ميكرد. وي با ساير دوستانش شيشهي بانكها را ميشكست و نفرت و انزجار خود را نسبت به رژيم ستمشاهي اعلام ميكرد. او حتي پس از پيروزي انقلاب
اسلامي با منافقين و جوانان فريب خورده به مقابله برميخاست و شبها تا صبح مشغول گشت و نگهباني در شهر بود.
در هنگامهي جنگ كه عاشقان كوي دوست در خون وضو ميساختند، عليرضا عزم رفتن كرد تا دل به جبهههاي خون و حماسه بسپارد و هستياش را فداي حضرت حق نمايد. وي در كسوت يك بسيجي با اخلاص و بيريا به جبهه رفت و صادقانه به انقلاب اسلامي خدمت كرد. آنقدر عاشق شهادت بود كه بارها به خانواده گفته بود: «كي ميشود كه من شهيد شوم و روي دست مردم باشم و بگويند، اين گل پرپر از كجا آمده، از سفر كرب و بلا آمده.»
او سپس براي انجام خدمت سربازي آماده شد و آموزش نظامي را در شهرستان «جهرم» سپري كرد و سپس به سوي جبههي «كردستان» بال هجرت گشود. وي در جبهه با كوملهها و ضدانقلاب درگير و از ناحيهي شكم مجروح ميگردد. او را به بيمارستان «تبريز» انتقال ميدهند و پس از انجام چندين عمل جراحي با دلتنگيهاي دنيا وداع ميكند و خورشيد وجودش در خاك سرخ شهادت ذوب ميگردد و به شهداي صدراسلام ميپيوندد.