يادنامهاي از شهيد عزيز فرامرز مباركي
نام پدر: رحمتالله محل و تاريخ تولد: محمّدآباد 1347
سن: 20 سال تحصيلات: اول راهنمايي
شغل: سرباز وضعيت تاهل: مجرّد
ارگان اعزام كننده: ارتش تاريخ اولين اعزام: 18/6/66
حضور در جبهه: 240 روز تاريخ شهادت: 22/4/67
محل شهادت: فكّه محل دفن: محمّدآباد
عاشقانه زيست و غريبانه رفت؛ او كه هستي را فراتر از مرز وجود ميديد و زندگي را به رنگي ديگر و زيباتر …
«فرامرز» شقايقي ديگر از بوستان سرخ شهادت است كه در روستايي ساده و بيآلايش تولد يافت و در دامان پاك و بيرياي آن آرام آرام قد كشيد و رشد يافت، از اوان كودكي قدم در راه معرفت گذاشت و روح متعالي خويش را در زلال سبز وضو تطهير داد.
دوران ابتدايي، در كنار بچههاي روستا آغاز كرد و با پاهاي كودكانه و با شادابي و طراوت، هر روز راهي مدرسه شد. او تحصيلات خود را تا سال اول راهنمايي ادامه داد و سپس قدم به عرصهي تلاش نهاد و همدوش پدر براي امرار معاش خانواده زحمت كشيد و دستهاي مهربانش خار و خاشاك زمينهاي كشاورزي را لمس كرد تا سربلند و آبرومند زندگي كند. مادرش ميگويد: «فرامرز آنقدر مهربان بود كه وقتي سن و سال زيادي نداشت؛ اگر اشتباهي ميكرد، دستان خود را به دور گردنم ميانداخت و ميگفت: مرا ببخش، معذرت ميخواهم.» او كه از آغاز نوجواني كار كرده بود هرگز فقرا را فراموش نكرد و در كمك به آنها دريغ نداشت؛ او حتي به دوستانش كه از نظر مالي ضعيف تر بودند بسيار علاقه داشت و براي آنها احترام خاصي قايل بود.
هنگامي كه ايران اسلامي، عرصهي نبرد و پيكار بود و لالهرخان مكتب ولايت در مقابل تجاوز دشمن در جنگ تحميلي به دفاع برخاستند، فرامرز جواني 18 ساله بود كه خود را براي خدمت سربازي آماده كرد و پس از گذراندن آموزشهاي نظامي، راهي جبهه شد و در برابر خونريزيهاي ارتش بعث عراق، از شيرينترين سرمايهي هستي گذشت تا راه اسلام و انقلاب هموار شود و هماره باقي بماند…
فرامرز يك سال از سربازي خود را پشت سر نهاده بود كه در سرزمين خونين «فكّه»، چون سرو قامتي آزاده بر زمين افتاد و به خيل شهداي شقايق پيشهي هشت سال دفاع مقدّس پيوست.