يادنامهاي از شهيد عزيز علياصغر كيان
نام پدر: محمود محل و تاريخ تولد: استهبان 1342
سن: 19 سال تحصيلات: سوم دبيرستان
وضعيت تأهل: مجرّد ارگان اعزام كننده: بسيج
شغل: محصّل تاريخ اولين اعزام: 9/8/60
دفعات اعزام: دو بار حضور در جبهه: 114روز
تاريخ شهادت: 29/4/61 محل دفن: استهبان
بر پيكرش گل شقايق روييد؛ او كه چون علياصغر(ع) گلويش هزار حنجره شد براي فرياد و خونش وارثي، براي دفاع …
خانه را شوق ديدار فرا گرفت، آن گاه كه «علي اصغر» پا به گيتي نهاد. فرزندي كه براي مادر نمونه بود، و خوش اخلاق و صبور. پس از آن كه هفت بهار را به نظاره نشست، به مدرسه رفت و بابي تازه بر زندگياش گشوده شد. چون در خانوادهاي اصيل و دوستدار اهل بيت(ع) رشد كرد او را چنان بار آوردند كه سزاوار مسلمانياش بود. از كودكي به نماز و روزه پايبند بود. در بيشتر اوقات نماز را با جماعت به جا ميآورد و در روزهاي گرم تابستان روزه ميگرفت. در اكثر برنامههاي مذهبي شركت داشت و به تئاتر علاقهاي فراوان. اهل دين بود و مطالعه؛ كتابهايي كه موضوع آن معاد بود زياد ميخواند بويژه كتابهاي «شهيد آيت اللّه دستغيب.»
نوجواني «علي اصغر» با اوجگيري انقلاب همراه بود و او كه چون ديگران، از آن همه ظلم و ستم رژيم طاغوت به تنگ آمده بود، فرياد آزادي سرداد و در اين پيروزي عظيم سهيم گشت. سپس به عضويت بسيج درآمد و در بين ديگر عاشقان بيريا، جاني تازه يافت. يكي از
دانشآموزان ممتاز مكتب استاد «شهيد حجه الاسلام فقيهي» بود.
علاقهي وافري به دعاي ندبه و كميل و دعاي فرج امام زمان(عج) داشت. در زماني كه بيكار بود به مغازهي خياطي ميرفت و در آنجا مشغول به كار ميشد.
«علي اصغر» در حال تحصيل بود كه مشتاقان بسياري به فرمان امام آهنگ سفر كردند. در اين هنگام او نيز چون ديگر بسيجيان، هستياش بر دوش، به سمت جبهه حركت كرد و در آن جا مأوا گزيد. با جبهه و شبهاي آن خلوتي خوش داشت؛ او كه هميشه در نماز شبش دعاي «اَللّهُمَ ارزُقْنا توفيقَ الْشَهادَه» سرميداد و سرانجام آن روز كه هزاران چشمهي خورشيد از يقين در دلش ميجوشيد در «عمليات رمضان» شركت كرد و مردانه به دفاع برخاست و چون از تير كين، پيكرش صد چاك گشت، اولين شكوه حضور را به نظاره نشست.