يادنامهاي از شهيد عزيز حسين كشميري
نام پدر: احمد محل و تاريخ تولد: استهبان 1342
سن: 19 سال تحصيلات: سوّم دبيرستان
شغل: محصّل وضعيت تأهل: مجرّد
ارگان اعزام كننده: بسيج تاريخ اولين اعزام: 13/1/61
حضور در جبهه: 52 روز دفعات اعزام: يك بار
تاريخ شهادت: 3/3/61 محل دفن: استهبان
وقتي كه شب چادر سياهش را از روي شهر برميداشت كودكي نورسيده، لبخند را بر لبها نشاند و عطر وجودش را هديه به مادري نمود كه در نگاهش شادي موج ميزد.
به تبرّك از نام اباعبداللّه(ع) نام «حسين» زيبندهي وجودش گشت. پس از آن كه دوران كودكي را پشت سر گذاشت وارد مرحله جديدي از زندگي شد. با ورود به مدرسه به مطالعه و كارهاي هنري علاقهمند گشت خصوصاً به هنر نقاشي.
نوجواني اوبا روزهاي انقلاب و قيام عليه رژيم همراه بود. در اين زمان هم درس ميخواند و هم در جلسات قرآن شركت ميكرد.درآن خفقان چند بار درمسابقهي قرآن برنده شد كه به او جايزه دادند. «حسين» به نماز شب اهميت ميداد و به آن پايبند بود. روزههاي واجب و نمازهاي يوميه را به خوبي انجام ميداد و صداي خوشي براي نوحه و مرثيه داشت.
در روزهاي پر شور انقلاب عشق به خميني(ره) او را به گونهاي متحوّل ساخت كه با همان سن كم، همگام با مردم در خيابانها به راهپيمايي و تظاهرات ميپرداخت.
آنچنان وجودش با معشوق پيوند خورده بود كه وقتي به سراغ دفترچهي خاطراتش ميرويم؛ از هر گلبرگ آن بوستاني حكايت ميخوانيم. درراز و نياز با محبوب خويش زيبا مينويسد:«معبودم! بر خويش ستم روا داشتم وآن طور كه بايد و شايد از خويشتن مراقبت نكردهام و زمام نفس سركش را به دست نگرفتهام اينك واي بر من …»
در گوشهي ديگري از دفترش سخنان مولا علي(ع)، چون نگيني درخشان خودنمايي ميكند: «شجاعترين مردم كسي است كه بر هوي و هوس خويش غالب آيد.»
«حسين» آن عاشقي است كه دعاي توسّلش چون مثنوي عارفانه بر لبانش جاري است و چه خوب دعاي او در جبهههاي «خونين شهر» به اجابت ميرسد. نگاههاي دلنشين او را هنوز ميتوان در غروب كارون و اروندرود جستجو كرد.
براي آزادي و فتح خرمشهر، از جان دريغ نداشت و در «عمليات بيت المقدس» چنان جنگيد كه جان را فداي دوست نمود تا دين و اسلام باقي بماند و بيگانه جرأت نكند چشم طمع به كشورش بدوزد.