يادنامهاي از شهيد عزيز رضا كشاورزيانرونيزي
نام پدر: بيگميرزا محل و تاريخ تولد: رونيزعليا 1339
سن: 28 سال تحصيلات: ديپلم
شغل: نظامي وضعيت تاهل: متأهل، چهار فرزند
ارگان اعزام كننده: ارتش تاريخ شهادت: 31/4/67
محل شهادت: سومار محل دفن: رونيزعليا
با شروع فصل زيباي بهار، روستاي «رونيز» پذيراي كودكي گشت كه به دليل ارادت به امام هشتم(ع) «رضا» ناميده شد و اين هديهي آسماني، زندگي را در آغوش گرم مادر آغاز كرد. رضا در هفت سالگي با حال و هوايي كودكانه با بچههاي محل راهي مدرسه شد و به آموختن كتابهاي درسي مشغول گشت. از همان سنين دبستان با نماز و روزه خو گرفت و در هشت سالگي اولين سجدهي نياز را در محراب عشق به جا آورد و تا پايان عمر از ياد خدا و انجام واجبات غافل نشد. به خواندن دعا علاقهمند بود و از غيبت و تهمت متنفّر و بيزار. از دعوا و مشاجره نفرت داشت و هميشه با رفتار و گفتار خود ديگران را به صلح و دوستي تشويق ميكرد.
دوران جواني رضا با ايام شكوهمند انقلاب اسلامي همراه بود و او نيز به سهم خود براي احياي دين اسلام و پيروزي هرچه سريعتر انقلاب، با مشتهاي آهنين و فريادهاي كوبنده به مبارزه برخاست. وي پس از ازدواج و تشكيل خانواده به استخدام ارتش درآمد و مشغول به خدمت شد.
هنگامي كه ايران اسلامي نظارهگر افكار بلند مردان حماسه بود، برادر رضا (شهيد عليميرزا كشاورزيان) درجبهههاي عشق در ره دين جان سپرد. رضا علم فرو افتادهي برادر را برداشت و بهيارياسلام
شتافت. او تا روزهاي پاياني جنگ در كنار همرزمان با وفا ماند و چون مجنون، سنگر به سنگر به دنبال ليلاي خود گشت تا بالاخره امام امت مصلحت اسلام را در پذيرش قطعنامهي 598 دانسته و آنرا پذيرفتند در اين زمان كه دشمن احساس ميكرد سستي و خمودي بر لشكريان اسلام سايه افكنده است هجومي به گستردگي روزهاي آغازين تجاوز را در جبهههاي جنوب و غرب كشور آغاز كرد تا شايد به برخي از اهدافي كه هشت سال پيش جنگ را بدان خاطر شروع كرده بود، برسد. اما ايران عرصهي رزمآوران و شيران شب شكاري است كه خفاشان شبپرست را مجال پرواز نميدهند. در هجومي ناجوانمردانه رضا در منطقه «سومار» جوانمردانه ايستادگي كرد تا به گمشده خود و به لقاي دوست دست يافت.