يادنامهاي از شهيد عزيز غلامرضا ضياييپور
نام پدر: حسن محل و تاريخ تولد: استهبان 1343
سن: 22 سال تحصيلات: ديپلم
شغل: سرباز وضعيت تاهل: متأهل
ارگان اعزام كننده: سپاه تاريخ اولين اعزام: 18/6/60
حضور در جبهه: 373 روز تاريخ شهادت: 1/4/65
محل شهادت: آبادان محل دفن: استهبان
حديث مكّرر عاشقي را سرانجامي نيست و روايت دلدادگي را پاياني؛ نه دست خزان گلبرگش را به باد دهد و نه روزگار، قصّهاش را از ياد برد…
قصهي دلدادگي «غلامرضا» به زيبايي گلبرگهاي بهاري، در يك روز سرد پاييز آغاز شد و وجودش گرميبخش محفل خانواده گرديد. دوران كودكي را در شهر مرودشت سپري كرد و روزهاي خوب دبستان را در همان جا به سر آورد، سپس به زادگاهش استهبان باز گشت. او از هوش و استعداد درخشاني برخوردار بود و در ساخت كارهاي دستي، مهّارت زيادي داشت. عشق به خدا و ائمهي اطهار كه از ايام كودكي با جانش آميخته بود، باعث شده كه به احكام و واجّبات ديني بسيار اهمّيت دهد و به زيارت عاشورا علاقهاي وافر داشته باشد. در كتابخانهي كوچكش آنچه خودنمايي ميكرد، زندگينامهي ائمه و پيامبران بود، غلامرضا كه مرد كار بود و تلاش، هم درس ميخواند و هم در مغازهي خيّاطي كار ميكرد. با بيعدالتي مبارزه ميكرد و آنچه مايهي آزار و اذيت او ميشد، گرانفروشي بود و بدگويي كردن از ديگران. ارادتي خالصانه به امام خميني(ره) و انقلاب اسلامي داشت و از نيروهاي علاقهمند به بسيج بود كه از روزگار نوجواني در آن تشكل مقّدس عضويت يافت.
آن روز كه جنگ آغاز شد و هجرت بسيجيان همچون تابلويي جذّاب چشم را خيره ميكرد و عاشقي را به رخ ميكشيد، غلامرضا با جثّهي كوچكش كه به رداي بسيجي مزيّن شده بود، با ديگر مشتاقان راهي شد و مدتهاي مديدي جبهه را همچون محبوبي در آغوش كشيد؛ هر از گاهي براي شركت در امتحانات به شهر ميآمد و بلافاصله پس از آن به جبهه برميگشت. با وجود اينكه بيشتر اوقات در جبهه بود، اما موفق به كسب ديپلم شد. او يكبار در جبهه از ناحيهي دست مجروح شد و آن را نشاني از وصل دانست. همرزمش ميگويد1: «شبي نبود كه غلامرضا از خواب بلند نشود و با خداي خود راز و نياز نكند. براي همه دعا ميكرد و پيروزي رزمندگان را از خداوند طلب مينمود.»
براي آخرين بار كه رهسپار جبهه ميشد، پاسدار وظيفه بود و با اينكه ازدواج كرده بود، دفاع از انقلاب و اسلام را بر ماندن ترجيح ميداد. از دنيا و تعلّقات آن گذشت و از گونههاي خيس مادر نيز هم. در جبهههاي «آبادان» با كفّار بعثي به مقابله پرداخت و در ميدان كارزار مردانه جنگيد تا سرانجام آخرين زخم نياز را بر جان خريدار شد و در آستان قرب الهي منزل گزيد.
- 1. غلامحسين اشتياق.