يادنامهاي از شهيد عزيز مسعود صنعتي
نام پدر: عبدالرضا محل و تاريخ تولد: استهبان 1333
سن: 30 سال تحصيلات: ششم ابتدايي
شغل: نظامي وضعيت تأهل: متأهل، دو فرزند
ارگان اعزام كننده: ارتش تعداد دفعات اعزام: يك بار
مجروحيت: تركش به پا محل دفن: استهبان
تاريخ شهادت: 26/12/63
به كوچههاي عاشقي قدم گذار، تا بداني كه از عشق، خالي نمانده و هنوز هم سرشار و لبريز است.
«مسعود» از زماني كه چشم به جهان گشود، فقط خدا را ديد و عشق. زيبا به دنيا نگريست و زيبا هم زيست. بسيار نيكو سرشت بود و مخلص و فداكار. چون به شغل نظامي علاقه داشت پس از تحصيلات اوليه در ارتش ثبت نام نمود و در «تيپ 55 هوابرد»مشغول فعّاليت شد.
در آغاز انقلاب جزء اولين عاشقاني بود كه براي نجات ايران اسلامي به ديگر عاشقان پيوست و با ماشين، اسلحه بين مردم تقسيم مينمود. او كه چنين در دوران انقلاب جان در كف اخلاص داشت معلوم بود كه در زمان جنگ تحميلي آرام و ساكت نمينشيند، لذا بيقرار و مشتاقتر از قبل آمادهي دفاع گرديد.
پا به جبهههاي جنگ نهاد و روزهاي خوشي را در كنار ياران صميمي خود سپري كرد. مدتهاي مديدي چون دو دوست در كنار هم زيستند. چندين بار خنجر كين پيكرش را دريد و مجروح گشت، اما چون نخلهاي باغ عاطفه پا برجا بود و مقاوم؛ و شبها هرگاه دلش از فراق ميگرفت روي خاكهاي جبهه مينشست و دفتر تنهاييش را
براي ماه ميسرود. در آن حال، دعا، روزنهي اميدي براي سينهي تنگش بود مخصوصاً دعاهاي كميل و توسّل. او آنقدر توسل جست تا در «عمليات بدر»، با آب دجله وضو ساخت و شُكر وصال به جا آورد و شربت شهادت نوشيد.