يادنامهاي از شهيد عزيز علياكبر اسدي
نام پدر: جعفر محل و تاريخ تولد: استهبان 1347
سن: 20 سال تحصيلات: ابتدايي
شغل: سرباز ارگان اعزام كننده:ژاندارمري
وضعيت تاهل: مجرّد تاريخ اولين اعزام: 20/4/65
حضور در جبهه: 367 روز تاريخ شهادت: 22/4/67
محل شهادت: فكّه محل دفن: استهبان
آن روز كه «علياكبر» پا به عالم هستي نهاد، شهر، آغوش خود را به روي سرباز كوچكي گشود كه ياري دهندهي حسين(ع) و علياكبرش گشت و خود تكرار ديگري شد از كربلا و عاشورا.
او در خانوادهاي زحمتكش و متديّن بزرگ شد و روح سرشار از عطوفتش در آبشار زلال معرفت تكامل يافت. وي تحصيلات خود را تا مقطع ابتدايي ادامه داد و پس از آن جهت كمك به خانواده و امرار معاش، به شغل جوشكاري روي آورد. او جواني پرتلاش و كارآمد بود كه رنج و مشقّت كار را بر خود هموار نمود تا دست نياز به سوي ديگران دراز نكند و آبرومندانه زندگي كند. علياكبر، جواني آرام و سر به زير و بسيار متين و با وقار بود. هميشه با دوستان و آشنايان مهرباني ميكرد و از هيچگونه كمكي در حل مشكلات ديگران دريغ نداشت.
هنگامي كه براي خدمت سربازي آماده ميشد، روزهاي آخر جنگ تحميلي بود، او پس از گذراندن آموزشهاي لازم، به سرزمين داغدار جنوب اعزام شد و خود را مهياي نبردي جانانه كرد؛ براي بيرون راندن دشمن مقاومت كرد و فداكاريهاي بسيار نمود.
هنگامي كه براي آخرينبار به مرخصي آمده بود؛ حوصلهي ماندن در خانه را نداشت؛ به طوري كه دو روز زودتر از موعد مقرر آمادهي رفتن شد. هنگام خداحافظي در حالي كه نگاهش به نگاه مادر گره خورده بود، گفت: «مادر برايم دعا كن كه اين آخرين سفر من است.»
آنگاه، با دلي مالامال از عشق دوست، به سرزمين لاله نشان «فكّه» رفت و در حالي كه چند ماهي بيشتر به پايان خدمتش باقي نمانده بود در جبهه شيميايي شد و با سرانجامي لالهگون، به جمع «مِنَ المومنيِنَ رِجال صَدَ قوا ما عاهِدوُ اللّه عَلَيه» پيوست.