يادنامهاي از شهيد عزيز رامين زارع
نام پدر: محمّد محل و تاريخ تولد: بنوان 1347
سن: 20 سال تحصيلات: ديپلم
شغل: پاسداروظيفه وضعيت تاهل: مجرّد
ارگان اعزام كننده: سپاه تاريخ شهادت: 4/4/67
محل شهادت:جزيرهي مجنون محلوتاريخ دفن: بنوان 29/12/73
شهيد، كمال است و شكوه ايثار. دريايي است بيپايان. لطافت باران است در دشت بيانتهاي دل و وصال نيز در آسمان بيكران آرزوها …
وقتي كه چشمان زيبايش را به روي دنيا گشود و در آغوش پرمهر مادر جاي گرفت، او را «مرتضي» ناميدند اما اندك زماني بعد به دستور مأموران رژيم شاه نامش را به «رامين» تغيير دادند.
آنچه كه از رامين چهرهاي به ياد ماندني ساخته اين است كه او از كودكي به نماز و دعا بسيار علاقهمند بود و از سن پنج سالگي چنان پيمان عشقي با خداوند بست كه تا آخرين لحظات زندگي بدان وفادار ماند. پدرش ميگويد: «او بسيار سر به زير و مهربان بود. به واجبات ديني بسيار اهميّت ميداد و در اكثر مواقع براي خواندن نماز به پشت بام ميرفت.» او كه هماره پشتيبان خانواده بود، زماني كه مادرش در زمينهاي كشاورزي مشغول كار ميشد تمام كارهاي منزل را انجام ميداد. در روزهاي انقلاب هم با اينكه كوچك بود، اما عكس امام را با خود داشت تا تسلّايي بر دل بيتابش باشد.
وي تحصيلات خود را تا ديپلم ادامه داد و پس از آن براي خدمت سربازي آماده شد. آن روز كه رامين براي رفتن به سفر، عهد و پيمان عاشقي را امضا كرد، سال آخر جنگ بود و ايران عزيز، پيكري خسته از خشم و كينهي دشمن داشت. به سمت جنوب كشور رهسپار شد و در «جزيرهي مجنون» شجاعانه به جنگ دشمن رفت. در هنگامي كه سخت با دشمن در نبرد بود، تير رها شدهاي از اردوگاه كفر بر قامتش نشست تا براي چندين سال پيكر پاكش در گمنامي و بينشاني باقي بماند. سرانجام پس از هشت سال قامت گلگونش به شهر بازگشت و بر دوش عاشقان، تا گلزار شهدا راهي شد.