يادنامهاي از شهيد عزيز عليرضا خزايي
نام پدر: محمّدخليل محل و تاريخ تولد: استهبان 1343
سن: 21 سال تحصيلات: دوم راهنمايي
شغل: آزاد وضعيت تأهل: مجرّد
ارگان اعزام كننده: بسيج تاريخ اولين اعزام: 13/1/61
حضور در جبهه: 113 روز تاريخ شهادت: 4/11/64
محل شهادت: خرمشهر محل دفن: استهبان
سرمست از شراب عشق خداوندي بود و در محراب يقين، سجدهگري سوخته دل و پر راز و نياز…
زندگي زيباي «عليرضا» در يك روز سرد زمستاني، در خانهاي كه عشق، گرمابخش محفل آن بود، آغاز شد. دوران كودكي و نوجواني را سپري كرد و تحصيلات خود را تا سال دوم راهنمايي ادامه داد. پس از آن، با دستهاي پرتوان و غيرتمندش كارگري كرد و زحمت كشيد تا شرمندهي زحمات پدر و مادر نباشد. حس دلسوزي و ترحمي كه در وجود نازنينش خانه داشت، باعث شده بود در كار كردن به كودكان و همسايگان پيشقدم باشد. اخلاق حسنه و ادب و متانت از او مردي ساخته بود، نيكوسرشت و خوشبرخورد. پدر از جوانش چنين ميگويد: «عليرضا در كارهايش بسيار حساس بود، ساده زندگي كرد و از تجمّلگرايي گريزان بود.»
پرتو انوار الهي كه از خردسالي در دلش تابيدن گرفته بود، در دوران جواني به اوج خود رسيد، بدانگونه كه در ايام ماه مبارك رمضان در مسجد كلاس قرآن تشكيل ميداد. علاقهي زيادي به حضرت مهدي(عج) داشت و بر خواندن نماز آن حضرت مداومت مينمود.
در روزهاي شورانگيز انقلاب عليرضا كه مجذوب ولايت و رهبري بود، شبانه روز براي پيروزي انقلاب تلاش ميكرد، به طوري كه اكثر شبها به خانه نميآمد و به گشت و نگهباني ميپرداخت.
شروع جنگ تحميلي، چون خنجري بر سينهي لبريز از صداقتش نشست و غم لالههاي پرپر او را به وادي عاشقان كشاند، تا در كنار ياران باوفاي انقلاب در برابر دشمنان سينه سپر كند و چند صباحي را با لحظههاي خوش وصل سپري نمايد. تا سرانجاو در راستاي اين اهداف زيبا در منطقهي خونرنگ «خرمشهر» گل وجودش پرپر شد و در دامان پر مهر عشق فرو ريخت.